تبلیغات اینترنتی
روانشناسی،داستان،...
روانشناسی،داستان،...
روانشناسی،داستان،...
برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد

به دنبال فلک

مرد فقیری بود که آه در بساط نداشت و به هر دری که می زد کار و بارش رو به راه نمی شد. شبی تا صبح از غصه خوابش نبرد. نشست فکر کرد چه کند, چه نکند و آخر سر نتیجه گرفت باید برود فلک را پیدا کند و علت این همه بدبختی را از او بپرسد.   ر

خرت و پرت مختصری برای سفرش جور کرد؛ راه افتاد رفت و رفت تا در بیابانی به گرگی رسید. گرگ جلوش را گرفت و گفت «ای آدمی زاد دوپا! در این بر بیابان کجا می روی؟»  ر

مرد گفت «می روم فلک را پیدا کنم. سر از کارش در بیاورم و علت بدبختیم را از او بپرسم.»   ر

گرگ گفت «تو را به خدا اگر پیداش کردی اول از قول من سلام برسان؛ بعد بگو گرگ گفت شب و روز سرم درد می کند. چه کار کنم که سر دردم خوب بشود.»   ر

مرد گفت «اگر پیداش کردم, پیغامت را می رسانم.»  ر

و باز رفت و رفت تا رسید به پادشاهی که در جنگ شکست خورده بود و داشت فرار می کرد. پادشاه تا چشمش افتاد به مرد, صداش زد «آهای! از کجا می آیی و به کجا می روی؟»   ر

مرد جواب داد «رهگذرم. دارم می روم فلک را پیدا کنم و از سرنوشتم باخبر شوم.»   ر

پادشاه گفت «اگر پیداش کردی بپرس چرا من همیشه در جنگ شکست می خورم.»  ر

 

 



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد

پول دود کباب

فقیری از کنار دکان کباب فروشی میگذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخها کرده و به روی آتش نهاده باد میزند و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت. او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت:



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد

چه کشکی، چه پشمی

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.

از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.

دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.

در حال مستاصل شد...

از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:

ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد

تاجر و 4 همسرش!

در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت.

همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد.

همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد.



ادامه مطلب ...

هیچ کس زنده نیست... همه مُردند

دوستی می گفت: خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب داشتند. تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام می دادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی. هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود.



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد

مهندس متبحر...

مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند و هیچ کسی نتوانسته بوداشکال را رفع کند بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است.



ادامه مطلب ...

شهامت گذشتن از گردوها

حکایت میکنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت این سبد گردو را هدیه میدهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه می‌رسد."

مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمی‌داشت و پی کار خود می‌رفت. مردی که خیلی احساس زرنگی می‌کرد با خود گفت: "نوبت من که رسید دو تا گردو برمی‌دارم و فرار می‌کنم. در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمی‌رسد."



ادامه مطلب ...
برچسب:, :: :: نويسنده : سجاد

پیشنهادهایی برای فراموش کردن گذشته

فراموش کردن گذشته می‌تواند کنار آمدن با مرگ، طلاق یا برهم خوردن رابطه‌ها را شامل شود. توصیه‌هایی که برایتان آورده‌ایم کمکتان می‌کند با گذشته خداحافظی کنید و به سمت آینده پیش روید

فراموش کردن گذشته، چه به معنای ترک یک رابطه عادتی یا سوگواری از مرگ عزیزی باشد یکی از سخت‌‌ترین کارهاست. حتی با اینکه آن رابطه‌، رابطه‌ای ناسالم بوده اما هنوز هم برای جدا شدن از آن مشکل دارید.

آسان نیست، اما راه‌های عملی وجود دارد که کمکتان کند گذشته‌تان را فراموش کنید. اما قبل از اینکه با گذشته خداجافظی کنید، لازم است با خاطرات و تجربیاتتان روبه‌رو شوید.



ادامه مطلب ...

تأثیر درد دل کردن در مقابله با افسردگی

افراد افسرده خیلی سریع وارد دور باطل می‌شوند. آنها به دلیل ترس از طرد شدن همواره به طور عمیق‌تری گرفتار این بیماری روحی می‌شوند. یکی از راهکارهای مقابله با افسردگی درد دل کردن است، اما نه با هر کس.
 

در حال حاضر بسیاری از مردم در سراسر جهان با بیماری افسردگی دست و پنجه نرم می‌کنند. اما این بیماران معمولا خود تصور می‌کنند که آنها تنها کسانی هستند که از چنین وضعیت تیره‌ی روحی رنج می‌برند و احساس می‌کنند که دیگر ارزش این را ندارند که به آنها محبت و توجه شود. آنها در عین حال نگران آن هستند که به خاطر بیماری‌شان مورد سرزنش قرار بگیرند.
 
پژوهشی بین‌المللی به تازگی نشان داده است که از هر پنج نفر مبتلا به افسردگی، چهار نفر احساس می‌کنند که بخاطر بیماری‌شان مورد تحقیر قرار می‌گیرند. حس عدم پذیرفته شدن در جامعه تردید بیماران را نسبت به خودشان تقویت می‌کند و آنها وارد دور باطل می‌شوند.



ادامه مطلب ...

چگونه با خجالت و عدم اعتماد به نفس مبارزه کنیم

متاسفانه افراد خجالتی بسیاری از موقعیت های خوب زندگی خود را صرفا به دلیل آنکه خجالتی هستند از دست می دهند. ممکن است یک فرصت شغلی یا فرصت آشنایی با افراد جذاب را از دست بدهند یا نتوانند در مقابل دیگران از خود دفاع کنند.

اگر شما هم یکی از میلیون ها نفری هستید که با خجالت و کمبود اعتماد به نفس روبرو هستند، تایید می کنید که این ویژگی رفتاری بر سطوح مختلف زندگی شما تاثیر می گذارد، به خصوص هنگامی که با دیگران تعامل برقرار می کنید.

متاسفانه افراد خجالتی بسیاری از موقعیت های خوب زندگی خود را صرفا به دلیل آنکه خجالتی هستند از دست می دهند. ممکن است یک فرصت شغلی یا فرصت آشنایی با افراد جذاب را از دست بدهند یا نتوانند در مقابل دیگران از خود دفاع کنند.



ادامه مطلب ...
موضوعات
پيوندها